و دوباره انگار....
حسي دارم به وسعت روزهاي نبودنم...
انگار ننوشتن و ننوشتن و ننوشتن... فقط به ننوشتن ختم مي شود..
اميد شايد باشد...شايد نباشد...
نگار شايد باشد... شايد نباشد....
سنگينم.....سنگينه، سنگينه، سنگين...
دعا کنيد برايم... کم کم،تند تند، آهسته يا زود...
فرقي ندارد اين روزها...روزهاي رفته از دوران خوشي بود...
شروع لازم است و حياتي...
چه روزهايي بود...
يادش بخير...
ر
ا
و
ي